اسلحه و 5 نمونه از بدترین آنها؛ از شوشا تا کلت2000
مجله تصویری سلاح– آهنگ سریع توسعه سلاح گرم در قرنهای نوزدهم و بیستم به معنای تکرار کم اشتباهات در این مسیر بود، اما خاطرات تفنگ هایی ناکارآمد همچنان باقی هستند! در ادامه با پنج مورد از بدترین تفنگ های ساخته شده تاکنون بیشتر آشنا می شویم.
مسلسل سبک شوشا (Chauchat)
مسلسل سبک شوشا توسط شرکت دوچرخه سازی گلادیاتور تولید شد. این مسلسل ابتدا برای ارتش فرانسه و سپس ارتش آمریکا طی جنگ جهانی اول ساخته شد. مسلسل شوشا در بهترین شرایط قادر به شلیک تنها سیصد گلوله بین هر بار نقص و گیر کردن سلاح بود! این مسلسل از طراحی ضعیفی برخوردار بود و نگه داشتن نادرست آن می توانست با لگد سلاح به سمت چشم یا گونه تیرانداز همراه باشد. به واسطه دهانه ها و سوراخ های مختلف، خاک و گل به راحتی وارد این سلاح می شد که در میدان های نبرد آن دوران شرایطی بسیار خطرناک را برای سربازان ایجاد می کرد. اگرچه مسلسل شوشا از نخستین نمونه ها در کلاس خود بود، اما تمام ارتش های مطرح جهان پس از پایان جنگ جهانی اول استفاده از آن را کنار گذاشتند. در ارتش آمریکا، مسلسل اتوماتیک M1918 براونینگ جایگزین مسلسل شوشا شد.
نامبو
امپراتوری ژاپن به رغم فناوری برتر خود در آسمان و دریا، در خشکی حرف چندانی برای گفتن نداشت. نامبو یکی از تپانچه های ساخت این کشور بود که توسط هزاران نفر از نیروهای ارتش پادشاهی و افسران نیروی دریایی ژاپن خریداری شده و به تپانچه غیررسمی ارتش این کشور تبدیل شد. نامبو از نظر ظاهری تا حدی شبیه به تفنگ مشهور آلمانی لوگر P-08 با یک ضامن اضافه بود. فنر دوتایی کاهش لگد و همچنین فنر خشاب این تپانچه خارج کردن خشاب خالی را بسیار دشوار کرده و در صورت خیس یا روغنی بودن تپانچه این کار تقریبا غیرممکن می شد. فنر سوزن آتش ضعیف نامبو اغلب با گذشت زمان قدرت خود را از دست می داد و گاهی اوقات این اتفاق به اندازه ای زیاد رخ می داد که کاربر یک کیسه حاوی فنر را با خود حمل می کرد. گلوله 8 میلی متری این تپانچه نیز چندان قدرت بازدارندگی چندانی نداشت.
گوویر 41
اگرچه آلمان جنگ جهانی دوم را با تفنگ کارابینر 98K آغاز کرد، اما میدان نبرد مهندسان آلمانی را به سمت تولید محصولاتی با نواخت تیر بیشتر سوق داد. تفنگ گوویر 41 (Gewehr 41) یکی از محصولاتی بود که در همین راستا معرفی شد. تولید گوویر 41 پر هزینه بود و قطعاتی پیچیده در ساخت آن استفاده شده بود. این سلاح به تعمیر و نگهداری دقیق و مداوم نیاز داشت. با وزن 11 پوند (5 کیلوگرم) بدون فشنگ، گوویر 41 دو پوند (907 گرم) سنگینتر از کارابینر 98K و از تعادل ضعیفی نیز برخوردار بود. اگرچه یک سلاح نیمه اتوماتیک بود اما خشاب داخلی و غیر قابل جدا شدن آن سرعت پر کردن سلاح را کاهش داده و نواخت تیر را محدود می کرد.
کلت 1855
سیستم ششلول که توسط مخترع آمریکایی ساموئل کلت معرفی شد، شش شلیک سریع پیش از نیاز به پر کردن سلاح را ممکن کرد و خیلی زود به عنوان الگوی استاندارد در تفنگ های دستی مورد استفاده قرار گرفت. شرکت کلت قصد داشت تا این سیستم را وارد دنیای رایفل ها کند و بر همین اساس کلت 1855 معرفی شد. اما این محصول به یک شکست کامل برای شرکت کلت تبدیل شد. ماهیت باز سیستم ششلول و میزان صدایی که ایجاد می کرد، هنگام استفاده از تفنگ در کف دست قابل قبول بود اما گزینه ای مناسب برای سلاحی که نزدیک صورت قرار می گرفت، نبود. نقص مکانیکی یا انفجار نیز استفاده از سلاح در نزدیک صورت را خطرناک می کرد. تنها 1,000 قبضه از تفنگ کلت 1855 تولید شد و این مفهوم برای همیشه توسط صنعت اسلحه سازی کنار گذاشته شد.
کلت 2000
کلت 2000 پاسخ شرکت آمریکایی کلت به تپانچه اتریشی گلاک بود اما به یکی از محصولات ضعیف این شرکت خوشنام تبدیل شد. به رغم طراحی توسط طراحانی شناخته شده به نام های رید نایت جونیور و یوجین استونر (مخترح اصلی رایفل AR-15)، کلت 2000 یک شکست شرمآور بود. طراحی سلاح از نظر تئوری با یک فریم پلیمری همراه با قطعات فلزی برای کاهش وزن، خشاب با قابلیت قرار گیری دو ردیف فشنگ با ظرفیت 15 گلوله و طراحی ظاهری جالب توجه بسیار خوب بود. اما کلت 2000 سلاح قابل اعتمادی نبود و بسیاری از مالکان آن گیر کردن و نقص سلاح، دقت پایین و فراخوان ایمنی را تجربه کردند. کلت 2000 که قرار بود تفنگ دستی غالب در قرن بیست و یکم باشد، فقط برای چهار سال بین سال های 1991 تا 1994 در بازار آمریکا دوام آورد و سپس تولید آن متوقف شد.
ترجمه از محمد مهدی حیدرپور
مطالب مجله تصویری سلاح را در این لینک دنبال کنید.